قصه‌ی درخت هلو

«درخت هلو» داستان درخت کوچکی است که به‌طرز معجزه‌آسایی روی صخره‌های سرخ یک کوه بلند و خشن رشد کرده است. این درخت که از هسته‌ای که یک چوپان روی زمین انداخته جوانه زده، در برابر باد سهمگینِ شمال و شرایط سخت، مقاومت می‌کند. درخت هلو، با وجود تمام دشواری‌ها، یک هلو پرورش می‌دهد و این میوه برایش نماد امید است و رؤیایی از باغی سرسبز و پُر گل که هرگز ندیده است. سرانجام، یک روز چند کودک درخت و هلوی زیبایش را پیدا می‌کنند و میوه را می‌چینند و به خانه می‌برند. هسته‌ی هلو در باغی زیبا به زمین می‌افتد و این بار در محیطی پُر از نور و سرسبزی شروع به رشد می‌کند. آرزوی درخت مادر برای آینده‌ی بهتر فرزندش در این داستان تحقق می‌یابد و باد شمال به مادر درخت خبر از خوشبختی فرزندش می‌دهد؛ داستانی نمادین و پُر از استعاره درباره‌ی استقامت، عشقِ مادرانه و انتقال امید از نسلی به نسل دیگر.